بخش 10-بیان آنکه کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد

کشتن این مرد بر دست حکیم

نی پی امید بود و.نی ز بیم

 

هلاکت زرگر بوسیله تدبیر مرد اسمانی نه برای چشم داشت به عطاهای حاکم بود و نه از جهت ترس

مسایل السلوک

شاید از کشتن یک انسان سوالاتی در ذهن مخاطب ایجاد گردد

لذا مولانا در ابیات این فصل بدین مطلب اشاراتی مبسوطی دارد

---------------------------------------------------

او نکشتش از برای طبع شاه

تا نیامد امر و الهام اله

مرد خدا مقصدش از هلاکت زرگر تملق و طیب خاطر حاکم نبود

این فعل از عالم ملکوت و الهام حق صورت پذیرفت

مسایل السلوک

مولانا تفاوت عمل ناقص و کامل را بیان میدارد

نیت انسان ناقص شهواتی و شیطانی است اما مردان الهی جز به الهام ربانی فاعل فعل نمیگردند

و بدین جهت اعمال و رفتار و کردار و پندار انان در تحت هدایت حق هست

همیشه مجادله اهل صورت و سیرت هم از این جنس است که گاها مردان ربانی دست به افعالی میزنند که متصرفان در علوم ظاهری با عنایت به علوم اکتسابی خویش نمیتوانند بپذیرند

-----------------------------------------

آن پسر را کش خضر ببرید حلق

 سر آن را در نیابد عام خلق

 

مولانا برای اثبات ادعای خویش استناد به قران می نماید

و میفرماید حضرت خضر که جوانی را به قتل رساند چگونه میتوانند مردم عوام راز ان عمل را متوجه بشند

مسایل السلوک

خضر کیست؟

قران وی را بنام (عبدا من عبادنا) معرفی میکندولی دلایل زیادی مبنی به صحت نام خضر ان بزرگوار هست

در روایات نام او بلیابن ملکان است و خضر لقب اوست علتش هم ان است که وجود مقدسش هر جا حضور میافت همراه برکت ظاهری و باطنی بود

اما داستان سوره کهف ایات ۶۵تا۸۲

مفصلا بدان پرداخته است

ظاهرا حضرت موسی از خضر تقاضای علم باطنی میکند

ولی خضر ع قاطع عنوان میکند شما قادر به تحمل و صبر بر این علم را نداری

ولی موسی ع تعهد مینماید مریدی لایق باشد و اعتراضی ننماید

پس از مذاکرات اولیه به اتفاق سوار کشتی میشوند و خضر اقدام به سوراخ کردن ان میکند که این عمل مورد اعتراض واقع میشود

در عمل دوم

در مسیر عبور خضر نوجوانی را مشاهده میکند و اقدام به قتل او میکند

موسی اشفته میشود و میگوید نفس پاکی بدون‌ گناه را کشتی

خضر میگوید قرار نشد اعتراضی نباشد

در مرحله سوم به روستای میرسند گرسنه هستند و تقاضای طعام مینمایند

ولی جواب منفی میشنوند از روستا بیرون میروند و دیواری رو مشاهده میکنند که ویران است

خضر پیشنهاد میدهد دیوار را ترمیم کنند

موسی معترض میشود که حداقل در قبال دریافت پولی ان را انجام بدهیم

بعد از انجام این سه اتفاق موسی ع طاقتش طاق میشود

و خضر میگوید شما نمیتوانی صبر کنی پس باید از هم جدا بشویم

و توضیح میدهد

افعال من دارای حکمت باطنی و الهام ربانی بود

سوراخ کردن کشتی بدین خاطر بود که در مسیر پادشاهی ظالم کشتی های سالم را مصادره میکرد و ان متعلق به یتیمان و مستمندان بود

جوانی را که کشتم انسان طغیانگر بود و پدر و مادرش صالح  و ایشان بواسطه این فرزند به گناه الوده میشدند

اما دیوار گنجی در ان پنهان بود که متعلق به دو بچه یتیم بود دیوار را ترمیم کردیم تا انان بزرگ گردند و گنج را خود بیابند و این افعال همه به الهام و اراده حق بود

 

 

لذا مولانا میفرماید

کاملین درگاه خدا گاها افعالی ظاهرا خلاف شرع انجام میدهند که شما قادر به درک حقیقت ان نیستید لذا تابع باشید و معترض نگردید

صبر کن بر کار خضری بی نفاق

تا گوید رو هذا فراق

پیری دستور میداد در خانقاهش افعالی انجام میشد که ظاهرا مپرد اعتراض اهل ظاهر بود

مریدان به پیر پیشنهاد دادند این افعال را ترک کنیم تا مورد قبول علمای ظاهر قرار بگیریم

پیر فرمود من دارم انان را با این دستورات از شما دور میکنم

-------------------------------------------------------

آنک از حق یابد او وحی و جواب

 هرچه فرماید بود عین صواب

 

لذا با عنایت به استنادات قرانی هر کسی که افعال او مبتنی بر وحی و الهام باشد

تمام کردار وی حقیقت و کاملا صحیح میباشد

مسایل السلوک

رابطه خالق. مخلوق هیچ وقت منقطع نمیشود و خداوند به بندگانش این فضلیت را عنایت فرموده که به یکی از دوحالت( وحی.و الهام) با ذاتش در ارتباط باشند

نص صریح قران این مهم را تایید میفرماید که رابطه خدا تنها مختص انبیا نیست بلکه اولیا نیز میتوانند خضر صفت با حضرت حق در رابطه باشند

پس اگر کسی افعال او بر اساس یکی از این دو مورد وحی و الهام بود او هیچ اشتباهی مرتکب نمیشود

و لازمه ان قرب خداوندی است

-----------------------------------------

آنک جان بخشد اگر بکشد رواست

 نایبست و دست او دست خداست

 

انکس که صاحب تصرف گردید و چون عیس ع جان بخشید عکس قضیه هم میتواند عمل نماید و جان را بگیرد زیرا جانشین حقیقی خداوند اوست و در حقیقت دست او دست الهی است

مسایل السلوک

جان بخشیدن و جان گرفتن فعل حق هست و خداوند گاها این مجوز را برای بندگانش صادر مینماید که به هر دو صورت عمل نمایند

بشرطی که دم روح القدس از حلقوم عیسی صفتی خارج گردد و چنان صاحب تصرف گردد که خضر صفت جان را بستاند

و شاگردی و استعانت از این کاملین که فنا در حق هستند که جان بگیرند و جان بستانند یعنی استعانت از حق زیرا در حقیقت انان تجلی حق هستند

مور مسکین در دل هوای کعبه داشت

دست بر پای کبوتر زد و ناگاه رسید

-------------------------------------------

همچو اسمعیل پیشش سر بنه

 شاد و خندان پیش تیغش جان بده

 

پس لازم است چنان اسماعیل وار تابع خلیل وقت شوی که حتی اگر جان را خواست تقدیم نمایی

مسایل السلوک

ابراهیم و اسماعیل که درود خدا بر ایشان باد نماد کامل مراد و مرید هستند

هنگامی که خداوند به خلیل علیه السلام دستور ذبح فرزند را میدهد ماجرا را با هاجر در میان میگذارد و اسماعیل را اماده اجرای دستور میکنند

شیطان به نزد هاجر میرود و میگوید ابراهیم فرزند را به دستور خدا ذبح خواهد کرد

هاجر میگوید اگر امر خداست ما تابع حق هستیم

لذا به نزد اسماعیل میرود و ماجرا را گوشزد میکند

میفرماید اگر امر اوست ما تسلیم رب خویشیم

و هنگام اجرای دستور میگوید پدر دست و پا را محکم ببند تا در اجرای دستور کوچکترین جنبشی نداشته باشم

سبحان الله

انسان حیرت میکند از این خانواده اسمانی

همه تابع حق و همه مرید مرشد حقیقیت

در اندیشه حقیر من تجسم این کار و لیاقت ان چقدر دشوار است

موقعی انسان عظمت کار سیدنا حسین رض را متوجه میشود که چشم ظاهر را ببندد و با تمام وجود به دیدگان حقیقی ان اتفاق بنگرد

روایت است

وقتی حسین در گودال قتلگاه اخرین لحظات عمر را سپری میکند شمر را اشاره میکند جلوتر بیا

وقتی نزدیک میشود

میفرماید

از درگاه خداوند برای عفو و ببخش تو دعا میکنم

لااله الا الله

سبحان الله

الله اکبر

-----------------------------------------------

تا بماند جانت خندان تا ابد

همچو جان پاک احمد با احد

 

کاری انجام بده مثل اسماعیل ذبیح الله تا از درون شادمانی را بدست اوری مانند جان منبع صدق و صفا و شفیع کل ذنوبنا حضرت احمد علیه السلام که با یگانه احد داشت

مسایل السلوک

میان احد و احمد یک میم فرق است

مولانا اشاره ای جانانه دارد به یکتا بهانه خلقت

و توصیه به این حقیقت که انسان اگر میخواهد در این دنیا پر از اندوه و بلا خرسندی واقعی را داشته باشد فقط باید محمد صفت با معبود خویش بندگی نماید

ان ذات مقدس چنان در حضور خدای یگانه تعالی داشت که خداوند فرمود

افرینش را جز او مقصود نیست

----------------------------------

عاشقان جام فرح انگه کشند

که به دست خویش.خوبانشان کشند

مریدانی که در وادی عشق بسر میبرند جام فرح و شادی را انگاه تناول خواهند کرد

کهپمقصود اصلی یعنی بدست مراد خویش کشته شوند

مسایل السلوک

مرید باید فنا در مراد باشد و این امکان پذیر نخواهد بود مگر انکه عاشق حقیقی پیرشان گردند

انگاه که بدین مقصود رسیدند پیر معالجه ایشان و پاک کردنشان از صفات رزیله را اغاز خواهد کرد

مراد از کشتن مرید هلاکت صفات غیر اخلاقی و نابهنجاری هاست

---------------------------------------

شاه ان خون از پی شهوت نکرد

تو ره کن بد گمانی و نبرد

مولانا میفرماید

ذهن کوچکت وسعتر اندیشه کند زیرا ان هلاکت زرگر بدست مرد اسمانی از روی نفسانیت نبود لذا اندیشه بد را به خودت راه مده

مسایل السلوک

کار پاکان را قیاس از خودت مگیر

گر چه باشد در نوشتن شیر شیر

افعال ملکوتیان جز به اذن پروردگار نیست و انسان زمینی به عقل مادی نباید به تحلیل و قضاوت ان بپردازد

انان مصداق ایه شریفه

ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین هستند

پس امکان ندارد

ما با فکر ناقص خویش از رازداران درگاهش اگاه شویم

 

--------------------------------------

تو گمان بردی که کرد الودگی

در صفا. غش که هلد پالودگی؟

به زعم تو ان فعل از نفسانیت سر چشمه داشت در حالیکه وجود پاکان از نفس بری است

امکان ندارد دوستان خدا که مظهر صفا و صدق هستند بطرف ناپاکی میل کنند

مسایل السلوک

پندار ناقص در خصوص کاملین اندیشه پر از غش خود اوست

چنانچه بارها در خصوص انبیا و بویژه پیامبر علیه السلام الفاظ اهانت امیز از جمله دیوانه و ساحر و شاعر شنیده میشد

برگزیدگان در همه حالات بخدا تمسک جستند

یوسف ع میفرماید

و ما ابری نفس ان النفس لااماره بالسو

خدایا من بیزاری میجویم از نفس خودم هر ایینه او مرا به بدی دعوت میکند

لذا قضاوت ناقص در خصوص کامل احتمال اینکه نفسانی باشد بسیار زیاد است

 

---------------------------------------------

بهر ان است این ریاضت وین جفا

تا برارد کوره از نقره جفا

سبقت و ممارست و ریاضت در عبادت برای ان است که از تنور اعمال و امتحانات فرق بین نقره از تفاله و خاشاک مشخص شود

مسایل السلوک

امتحانات الهی به نص صریح قران برای جدایی حق طلبان از عاملان نفس و شهوت پرستان است

ایا بینا با نابینا برابر است

ایا انانیکه میدانند با انانیکه نمیدانند برابرند

ایا اهل بهشت با جهنم برابرند

بسیار ایاتی بدین مفاهیم در کلام حق قران کریم یافت میشود

 

-----------------------------------------

بهر انست امتحان نیک و بد

تا بجوشد بر سر ارد .زبد

ازمونها دارای فلسفه ای است و مهمترین ان جدا شدن معرف از منکر است واین امتحانات در واقع بر اثر حرارت زیاد و حوشش ان مواد زاید تفکیک و عیار کامل طلا مشخص میگردد

مسایل السلوک

بزرگترین حسن امتحانات الهی دانستن تکلیف و جلوگیری از اعتراض است

حضرت حافظ میفرماید

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

حافظ

دایره ازمون را به شب تاریکی تشبیه نموده که کنار دریا باشید و ترس طوفان و موج هم باشد

این عالم بزرگ عشق بازی در طوفان را کسی که سبکبار بوده بلحاظ عدم انجام تکلیف و طاقت ماندن در دریای معنا نداشته و مانند خار وخس و ماهی مردگان دریا در هنگام موج به ساحل افتاده اند کی میداند

اصلا قابل درک نیست عالم عاشقان پس باید امتحانی باشد تا ماهی مردگان از دریا اخراج گردند

 

-------------------------------------------

گر نبودی کارش الهام اله

او سگی بودی دراننده.نه شاه

لذا اگر کار شاه حکایت از الهام اسمانی نبود یقینا چیزی جز نفس نبوده

و در حقیقت سگی بوده دیوانه و درنده نه شاه معنوی

مسایل السلوک

یک فعل بستگی دارد نیت و ریشه ان کجاست

و مولانا میخواهد بگوید اعمال شما به سیرت و نیت شما بستگی دارد و خداوند عالم بدان کاملا اگاه است

وجدان انسان اگر بدان مراجعه کنیم و قضاوت منصفانه داشته باشبم

به ما خواهد گفت هر رفتار ما ریشه در اسمان دارد تا در زمین

معادی است یا معاشی

 

-----------------------------------------------

پاک بود از شهوت و حرص و هوا

نیک کرد او.لیک نیک بدنما

شاه مذکور از صفات ظلمانی بری بود و افعال او حمیده

گر چه ظاهر بد مینمود

مسایل السلوک

گاها افعال کاملین صورتی بد دارد ولی حقیقت ان زیبا و معروف است

حافظ میفرماید

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها

مولانا میفرماید

گر بود لفظت کژ و معنیت راست

ان کژی لفظ مقبول خداست

گر بود معنیت کژ و لفظت نکو

ان عمل نیرزد حتی یک تسو

 

--------------------------------------------

گر خضر در بحر کشتی را شکست

 صد درستی در شکست خضر هست

 

مولانا برای اثبات ادعای خویش نص صریح قران را می اورد

که خضر ع در دریا کشتی را معیوب میکند در ان نقص هزاران صحت هست

مسایل السلوک

مولانا به موضوع بسیار مهمی اشاره میفرماید که جامعه انسانی و بالاخص جامعه اسلامی از عدم درک ولایت انسان کامل همیشه متضرر گشته است

 و تاریخ مملو از ان حکایات عبرت اموز هست

خوارج صدر اسلام و مرتدین زکات دو نمونه بارز ان است

اولیا محرمان الهی سیرت اتفاقات را دقیق متوجه میشند اما همیشه با چالش بزرگی بنام عدم درک حقانیت مواجه شده اند

----------------------------------------------------

وهم موسی با همه نور و هنر

 شد از آن محجوب تو بی پر مپر

 

موسی پیامبر صاحب شریعت و عصمت و نورانیت در دریافت اسرار در حجاب قرار گرفت پس تو بدون پر پرواز پرواز مکن

مسایل السلوک

مولانا به اصل ولایت و راز داران درگاه اشاره مینماید

که انان اگر عرشی شدند اسباب پرواز را مهیا کردند

اسباب پرواز

دانستن فرمان خدا عمل به فرمان خدا منتهی میشود

به محرمیت خدا

مردان خدا پرده پندار دریدند

یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

 

-----------------------------------------------

آن گل سرخست تو خونش مخوان

 مست عقلست او تو مجنونش مخوان

هلاکت زرگر را خشونت تصور مکن بلکه ان خون نیست بلکه گل سرخ زیبا است

انان در سکر و در عالم مواذیق و مواجید الهی طی طریق مینمایند دیوانه نیستند

مسایل السلوک

خداوند کریم در قران میفرماید

صاحب شما محمد علیه السلام دیوانه نیست

بلکه اگر به دیده حق طلبی بنگرید

و ما هو الا ذکر للعالمین

بله او پند است برای جهانیان

ذات مقربان با تمام شطیحاتشان برکت و رحمت است برای همه هستی

متاسفانه قشریان و لفاظان از درک این حقیقت بدورند

انان رازها را میبینند و معامله انان متفاوت از دیدن تکوینی ماست پس نباید به عقل مادی خویش افعال انان را قضاوت کنیم

 

-----------------------------------------------------

گر بدی خون مسلمان کام او

 کافرم گر بردمی من نام او

چنانچه اگر او بر اساس نفسانیت خون مسلمانی را هدر کند

بی دین باشم اگر در فضیلت و تبری او سخن گویم

مسایل السلوک

مردان خدا هم فاعل افعال الهی هستند

و همچنین قادر به درک افعال قادرند

مولانا که خود محرم رازهای الهی است خویش را نفرین میکند اگر بر اساس نفس خویش به دفاع از شاه بپردازد

اینقدر مقربان اطمینان خاطر دارند که با قاطعیت مدافع ملکوتیان میشوند

بقول معروف

تو می بینی و ما پیچش مو

------------------------------------------------

می‌بلرزد عرش از مدح شقی

 بدگمان گردد ز مدحش متقی

 

عرش پروردگار از مدح و ستایش انسان شقی به لرزه در می اید

و حمایت از ظالم موجب بدگمانی پرهیزگاران میشود

مسایل السلوک

انسان خیلی باید ورع داشته باشه که به اندازه ذره ای حامی ظالم و تعدی گر نباشه

سیدنا علی علیه السلام میفرماید

اگر تمام کاینات را به من بدهند و از من بخواهند به ظلم پر کاهی را از دهان مورچه ای بگیرم امکان نخواهد داشت این اتفاق بیفتد

لذا پست ظالمان قرار گرفتن موجب بی اعتباری میگردد و مومنان از این حمایت احساس انزجار و نفرت خواهند کرد

سکوت در مقابل ظلم عین ظلم است

-------------------------------------

 

شاه بود و شاه بس آگاه بود

 خاص بود و خاصهٔ الله بود

 

او حاکم بودولی حاکمی دانایی بود وی انسانی ویژه ای بود و از برگزیدگان درگاه خدا بود

مسایل السلوک

همانطور که در همه اقشار هم افرادجاهل و اگاه هست

در حاکمان هم این مهم دیده میشود شاه داستان از اندسته قدرتمندان با شعور و فهم بود مولانا ظریفانه به این نکته گوشزد مینماید که دانایی ماورای سواد و شغل و خانواده و اجتماع......

میباشد دانایی یعنی عاقل بودن شعور تفکیک حلال و حرام را دانستن و دانا کسی است که فضیلت و بزرگی دیگران را در مقدار سواد و موقعیت های گوناگون اجتماعی نداند بلکه دانایی تابع بودن به فرمان خدا در قران

دانا کسی است که در تمامی تصمیم گیریهای زندگی خویش به کتاب. الله مراجعه کند نه اشخاص و نفسانیت

و این نوع باور و دیدگاه و عمل بدان موجب میگردد انسان جز خواص گردد

گویند روزی یک یهود و یک مسلمان بر سر جنسی اختلاف داشتند برای قضاوت نزد پیامبر ص رفتند ایشان رای به نفع یهود دادند

مسلمان قبول نکرد لذا برای قضاوت به نزد حضرت عمر رفت تا شاید بلحاظ غیرت ایشان در دفاع از مسلمانان رای به نفع مسلمان دهد

مسلمان ماجرای قضاوت پیامبر را گفت و تقاضای دفاع نمود

حضرت رفتند و شمشیری اوردند و گردن مسلمان را زدند

خداوند ایه نازل کرد کسی که فرمان حضرت رسول علیه السلام را قبول ننماید مرتد است

 

-------------------------------------------------

آن کسی را کش چنین شاهی کشد

 سوی بخت و بهترین جاهی کشد

 

اگر کسی بدست چنین حاکم دانایی هلاک گردد در واقع بسوی سعادت و جایگاه عظیمی تعالی پیدا کرده است

مسایل السلوک

مولانا میفرماید

انسان ناقص مملو از نفسانیت و بی خردی است افعال او خام است و در دسترس یغمای شیطان

لذا باید کسی که پیامبرگونه شیطان وجودش را تسلیم کرده است انتخاب نماید

و تربیت نفس اماره را بدست وی سپارد و او با عقل سلیم خویش قلب او را سالم خواهد کرد

فردای قیامت خداوند سوال میکند

من اتی الله بقلب سلیم

چه کسی قلب سالمی را اورده است و مراد قلب سیرت ماست که باید از تمام صفات تاریک سیقل داده شود و این امکان پذیر نخواهد بود تا اویس وار خدمت پیامبر زمان خویش حاضر شویم و دست ارادت تسلیم وی نماییم

----------------------------------------------

گر ندیدی سود او در قهر او

 کی شدی آن لطف مطلق قهرجو

 

چنانچه حضرت حق نفع مخلوق را در قهر نمیدانست امکان نداشت ان مهربانی مطلق نسبت به بنده اش غضب نماید

مسایل السلوک

خداوند در قران میفرماید

خلقنا الاانسان فی کبد

ما خلق کردیم انسان را برای سختیها

سنت کمال انسان در ازمایش شر و خیر هست خصوصا شر مقدم بر خیر هست

نبلوکم بالشر و الخیر فتنه

قطعا می ازمایم شما را به شر و خیر واین دو امتحان هست

در حالیکه ذات حق بینهایت مهربان است پس چرا محبت و مهر مطلق به غضب فیصله میکند گاها

زیرا او دانای مطلق است و صواب و صحت باور او را در ان میبیند

مومن راضی به مشیت ذات مطلق در همه هستی است و در همه چیز ارام است چون در پناه اوست و عالم را در محضر او باور دارد

انانیکه به حل مصایب با نافرمانی و خلاف امر او می پردازند از عدم باور به حاضر و ناظر بودن ذات حق هست

 

------------------------------------------

بچه می‌لرزد از آن نیش حجام

 مادر مشفق در آن دم شادکام

 

کودکی که مریض است از حجامت و درد الت ان هراس دارد اما مادر مهربان در معالجه خرسند است زیرا باور دارد لطف پزشک را

مسایل السلوک

خدا طبیب روحانی بندگانش هست و فطرت خلقت شده بنده به حق جویی است

هنگامی که انسان فراموش مینماید این. وظیفه اصلی خلقت که معرفت حق هست و شناخت حق جز به تسلیم به حق نیست

ذات مهربان خالق. با عنایت به قدرت کامله اگاهی به احوال بنده وی را با مصایب مختلف به سرچشمه حقیقت رهنمون و اگاه مینماید

وامتحانات مرشد برای مرید از همان جنس است

انبیا و اولیا که به اذن حق تصرف در امت و مرید پیدا نموده اند از همان جنس امتحانات برای مریدان تجویز میکنند

مولانا میفرماید

الهی بیزارم ز غیر ذات تو

غیر نبود انکه او شد مات تو

 

-------------------------------------------

نیم جان بستاند و صد جان دهد

 آنچ در وهمت نیاید آن دهد

شاید نیمی از هستیت یعنی ابرو و مال و موقعیت اجتماعی.....

را سلب نماید اما در باطن ان چیزی که حتی گمان نکنی عنایت نماید

مسایل السلوک

معامله با این سنت خلق بستگی به مقدار ایمان فرد دارد

و درجات تسلیم در این مواقع مختلف هست

 

و لنبلونکم بشی من الخوف. والجوع و نقص من الاموال.....

 

------------------------------------------

تو قیاس از خویش می‌گیری ولیک

 دور دور افتاده‌ای بنگر تو نیک

 

ولی متاسفانه در باور این سنت همیشه قیاس تو بر مبنای باور مادی توست

خیلی خیلی دوری از درک این حقیقت

لذا باید تجدید نظر نمایی و از قوه تعقل بهره ببری و فکری اساسی برای دیانت خویش نمایی

زیرا تمام سرمایه ما دیانت و باور ماست

اگر این مهم کامل شد زندگی حتی در میدان کربلا هم زیباست و زینب وار

هنگامی دنیا پرستان سوال میکنند زینب این همه شکست و خفت را مشاهده میکنی

در جواب چقدر پخته میفرماید

چیزی جز‌ زیبایی نیست

و این دیدگاه از باور زیبای معنوی است که در یک خانم بزرگ جلوه مینماید

مصایب در دیدگاه کاملین عشق بازی است و انانیکه که حتی بدین درجه رسیده اند از دشمنانشان هم کینه ای ندارند

پیامبر فرمود

خدایا از تمام کسانی که به هر نوعی ظلمی بر من روا داشتند گذشتم

زیرا بزرگترین شهوت ها انتقام است

در سوره نور وقتی به زن پیامبر علیه السلام تهمت زدند ابوبکر سوگند خورد دیگر به تهمت زنندگان کمک مالی نکند

ایه نازل شد

انانیکه دارای تمکن مالی هستند سوگند نخورند که به گناهکاران کمک نکنند

ببخشند ایا دوست ندارند بخشیده شوند.



تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394برچسب:انجمن,ادبی,مولانا,سنگان,مثنوی,معنوی, | 20:22 | نويسنده : مولانا سنگان |

با سلام و ادب

بازدید کننده گرامی برای استفاده راحت تر از وبلاگ به فهرست موضوعی  و آرشیو در طرفین صفحه مراجعه کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 23 اسفند 1399برچسب:انجمن,ادبی,مولانا,سنگان,مثنوی,معنوی, | 17:2 | نويسنده : مولانا سنگان |
صفحه قبل 1 صفحه بعد